• نامه ها
  • به سهل بن حنيف
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

به سهل بن حنيف

«1071»

(70) (و من كتاب له ( عليه  السلام  )) إلى سهل ابن حنيف الأنصاري و هو عامله على المدينة في معنى قوم من أهلها لحقوا بمعاوية أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رِجَالًا مِمَّنْ قِبَلَكَ يَتَسَلَّلُونَ إِلَى مُعَاوِيَةَ فَلَا تَأْسَفْ عَلَى مَا يَفُوتُكَ مِنْ عَدَدِهِمْ وَ يَذْهَبُ عَنْكَ مِنْ  

«1072»

مَدَدِهِمْ فَكَفَى لَهُمْ غَيّاً وَ لَكَ مِنْهُمْ شَافِياً فِرَارُهُمْ مِنَ الْهُدَى وَ الْحَقِّ وَ إِيضَاعُهُمْ إِلَى الْعَمَى وَ الْجَهْلِ وَ إِنَّمَا هُمْ أَهْلُ دُنْيَا مُقْبِلُونَ عَلَيْهَا وَ مُهْطِعُونَ إِلَيْهَا قَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَ رَأَوْهُ وَ سَمِعُوهُ وَ وَعَوْهُ وَ عَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِي الْحَقِّ أُسْوَةٌ فَهَرَبُوا إِلَى الْأَثَرَةِ فَبُعْداً لَهُمْ وَ سُحْقاً إِنَّهُمْ وَ اللَّهِ لَمْ يَفِرُّوا مِنْ جَوْرٍ وَ لَمْ يَلْحَقُوا بِعَدْلٍ وَ إِنَّا لَنَطْمَعُ فِي هَذَا الْأَمْرِ أَنْ يُذَلِّلَ اللَّهُ لَنَا صَعْبَهُ وَ يُسَهِّلَ لَنَا حَزْنَهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ .


ص1072

از نامه هاى آن حضرت عليه السّلام است بسهل ابن حنيف انصارىّ كه (در شرح نامه چهل و پنجم نيكى او را ياد نموديم، و او) از جانب آن بزرگوار بر مدينه حكمفرما بود در باره گروهى از اهل آن سامان كه به معاويه ملحق شده بودند (كه اين پيشآمد را بى اهميّت پنداشته افسرده نشود): 1-  پس از حمد خداى تعالى و درود بر پيغمبر اكرم، بمن خبر رسيد مردمى كه نزد تو هستند در پنهانى به معاويه مى پيوندند، پس با از دست رفتن ايشان و كاستن كمك آنها از تو (كم شدن لشگر و رعيّتت) افسردگى بخود راه مده، بس است براى (كيفر) ايشان (بيمارى) گمراهى و براى تو از آنها شفا دهنده (كه از رنج آنان رهائى يافتى، چون وجود گمراهان خود بيمارى سختى مى باشد در بنيه جمعيّت كه بسا زيان آن سرايت كرده جمعيّت را از هم مى پاشد، پس گريز آنها در بهبودى جمعيّت از آن بيمارى مؤثّر است، و اينكه نسبت بهبودى را بحاكم داده براى آنست كه رئيس جمعيّت مانند همه جمعيّت است) گريز ايشان از هدايت و رستگارى است، و شتافتنشان به گمراهى و نادانى، 2-  و آنان دوستداران دنيا هستند كه بآن با شتاب رو آورده اند، و عدل و درستى را (از روش ما) شناخته                          

  ص 1073

ديدند و شنيدند و در گوش دارند، و دانستند مردمى كه نزد ما هستند در حقّ برابرند، پس (بين آنها چيزى تقسيم نمى كنيم مگر بالسّويّه) گريختند تا اينكه سودى را بخود اختصاص داده ديگران را بى بهره نمايند، خدا آنها را از رحمتش دور گرداند 3-  سوگند بخدا ايشان از جور و ستم نگريختند و بعدل و داد نپيوستند، و ما اميدواريم در اين امر خلافت كه خدا دشوارى آنرا براى ما آسان و ناهمواريش هموار سازد، اگر بخواهد، و درود بر تو باد.